سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خبرهایی از دانشگاه صنعتی اصفهان-20 : هفت نون منتشر شد.

سلام.

- در دهه ی فجر کانون سلام (زیر نظر نهاد رهبری در دانشگاه) نمایشگاه بزرگ کتاب دانشجویی در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار کرد. در این نمایشگاه که کتاب ها با 50 درصد به فروش می رسیدند، کتب اصغر طاهرزاده، علی صفایی حائری، آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح یزدی، دکتر سید حسین نصر، رضا داوری اردکانی، رضا امیرخانی، سید مهدی شجاعی، مصطفا مستور و... به فروش می رسید. این نمایشگاه به شکل موضوعی در موضوعات انقلاب اسلامی، کلام، ادبیات، روان شناسی، اخلاق و عرفان، مهدویت، اهل بیت، قرآن و اندیشه های امام بر پا شده بود. در حاشیه ی این نمایشگاه دکتر علی اصغر خندان (نویسنده ی کتاب منطق کاربردی و مغالطات) به صحبت درباره ی ضرورت یادگیری منطق پرداخت.

- روز شنبه، تبلیغ انتشار نشریه ی هفت نون در روز یکشنبه به مناسبت سالگرد انحلال انجمن اسلامی دانشجویان بر دیوارها نصب شد. البته این نشریه روز سه شنبه  11 اسفند 1388 منتشر شد. در هفت نون نوشته هایی از نیما فرازمند، علی مشمولی، فرزاد نعمتی، حمید رضا پورسلیمی، آیدین رشیدی، میثم عرب آبادی، محمد جواد شکری، عباس ابرامی، علی خاکزاد و مصاحبه ای با حجت الاسلام و المسلمین آکوچکیان به چاپ رسیده بود.

- در همین روز (سه شنبه) ویژه نامه ی طنز آره داداش نشریه ی درفش کاویان به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی امین سلاطی منتشر شد. این نشریه در یک کاغذ آ-3 به تمسخر مصاحبه ی میرحسین موسوی با سایت کلمه پرداخته بود. «مصاحبه ی پشم الدین شیشکی با سایت جمله» (آگاهی از گسترش های اصلی استراتژیکی پشمکی) عنوان این نوشتار طنز بود. گفته می شود این نشریه با بودجه ی بسیج دانشجویی منتشر می گردد.

- شماره ی دهم نشریه ی سایه روشن که در ایام انتخابات به حمایت از احمدی نژاد و تخریب مخالفان او می پرداخت نیز در همین روز منتشر شد. در این نشریه به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی علی پورمیرزایی، مصاحبه هایی با مهدی حق شناس (عضو سابق انجمن اسلامی) و بهرام بیرانوند (دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1376) انجام شده بود. همچنین نوشتاری از محمد حسین زاده به عنوان یکی از شاکیان خصوصی انجمن اسلامی به چاپ رسیده بود. این نشریه در هشت صفحه ی آ-4 به شکل رایگان توزیع شد.

- اما روز یکشنبه، جامعه ی اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان نشریه ی فردای ایران، فردای دانشجو را به مدیر مسئولی محمد سامونی منتشر کرد. در این نشریه، متن مصاحبه ی مسئول سیاسی جامعه ی اسلامی با محمد مطیع (دبیر هیئت نظارت بر تشکل ها) در فروردین 1388 با تیتر «ناگفته های انجمن از بسته شدنش» به چاپ رسیده است.

- آغاز طرح تفسیر آفتاب با حضور سید حمید روحانی و ادامه ی آن با حضور دکتر نصری از سوی جامعه ی اسلامی از دیگر رویدادهای صنعتی اصفهان بود. (این طرح در بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق تهران تهیه شده است.)

- راستی! رئیس دانشگاه هم عوض شد. به جای قربانی، همدانی گلشن استاد دانشکده ی برق و کامپیوتر رئیس شد.


جنتلمن

داشتیم زندگی ساده ی خودمان را می کردیم. در خانه ای از جنس طبیعت. مردی آمد که اسمش جنتلمن بود. با کلاهی عجیب و لباس هایی عجیب تر. و با وسیله ی محرکی که چهار چرخ داشت و جنتلمن سوار آن می شد. جنتلمن عجله داشت. همیشه عجله داشت. وقتی غذا می خورد، وقتی حرف می زد، وقتی می خوابید، وقتی بیدار می شد و وقتی نفس می کشید. ما جنتلمن را دوست داشتیم. که برای مان تازگی داشت. همه چیزش. که برای مان داستان های جالبی تعریف می کرد. از رسوم قبیله ای در جنوب آفریقا، از مراسم های عجیب مردمی در قطب شمال. از روش غذا خوردن انسان هایی در اروپا ... . ما داستان های جنتلمن را دوست داشتیم  و طولی نکشید که همگی کلی از داستان های او را بلد بودیم. ما همه ی رسم و رسوم تمدن های باستانی را می دانستیم، ما از همه ی ماجراهای آمریکا از اول کشفش آگاه بودیم. ما می دانستیم آن روز در هر کشوری چه خبر است. ما دانشمندان کوچکی بودیم. اما یک روز اتفاق عجیبی افتاد، وقتی برای بابابزرگ ماجرای نویسنده ای آمریکایی را تعریف می کردم. بابابزرگ از من پرسید: «که چی؟» بابابزرگ، بزرگ بود؛ اما نمی فهمید این ها چقدر جالب هستند. «این ها به چه دردی می خورند. اگر این ها را یاد بگیری، باری از دوش پدرت کم تر می شود؟، عطر گل ها را بیش تر می شنوی؟ درختی را که داریم بهتر می فهمی؟، به خدا نزدیک تر می شوی؟، یا آرام تر می شوی؟» یادم آمد که جنتلمن فقط وقتی از گذشته اش، از زنش و کودکانش سخن می گفت، آرام می شد. و بقیه اش همه عجله و سرعت بود. پدربزرگ گفت: «پسرم، جنتلمن را دوست بدار، اما جنتلمن نباش!»

***

همشهری جوان عزیز! جنتلمن نباش لطفا!

پی نوشت: خیلی وقت بود می خواستم این حرف ها را به همشهری جوان بزنم. وقت نمی شد.


چهل سال بعد در چنین روزی...

سلام.

خبرهایی از دانشگاه صنعتی اصفهان-اسفند 1428

- شماره ی جدید نشریه ی «جغجغه» منتشر شد. این نشریه طبق معمول به نقل ده ها سوتی، گاف و اشتباه از دانشجویان، اساتید و کارمندان پرداخت و کمی هم نوشته ی انتقادی از وضعیت دانشگاه ها و محدودیت ها چاپ کرد. گفتنی است که این نشریه با سابقه ترین نشریه ی دانشگاه با بیش از 45 سال سابقه است. این نشریه پیش از این با نام هایی چون «کیلویی»، «سکسکه»، «هق هق»، «هر هر»، «کر کر»، «بق بقو» و «تق تق» منتشر شده بود.

- یکی از دانشجویان در بین دو نماز ظهر و عصر برخاست و از پشت تریبون مسجد با لحنی بغض آلود از جنایت یکی از نشریات دانشگاه سخن گفت. به گفته ی این دانشجو، این نشریه روابط پیش از ازدواج را بین دختر و پسر رواج داده است و علاوه بر این مقادیری هم به ائمه و مسئولین کشور توهین کرده است. این دانشجو تاسف خورد که مسئولین دانشگاه به چنین نشریه ای اجازه ی چاپ داده اند.

- حاج آقای رحیمیان پس از این دانشجو برخاست و با ذکر این نکته که «من از غصه نمی خواستم نماز بخوانم.» ادامه داد: ما دانشگاه اسلامی می خواهیم. شکر خدا با مساعی مسئولین نظام، دانشگاه ما تا حدودی اسلامی شده است. اما باز هم تا رسیدن به قله ی آرمانی فاصله ی زیادی است. چطور می شود که در یک دانشگاه اسلامی، اجازه داده شود که نشریه ای چنین سخیف منتشر شود؟ من معتقدم توطئه ای در کار است. من نمی خواهم کسی را متهم کنم و به نظرم با کسانی که فریب خورده اند باید با «رافت اسلامی» برخورد شود. اما عوامل اصلی این کار باید شناسایی شوند. ما نمی توانیم توهین به مقدسات را تحمل کنیم.

- تشکل دانشجویان مذهبی، واحد آرمان، با انتشار بیانیه ی شماره ی 8792 خود با ذکر این مسئله که «با گذشت 70 سال از انقلاب شکوهمند هزاره ی اخیر، هنوز برخی نتوانسته اند از چنگال مدرنیته خارج شوند و هنوز افکار پوسیده ی مارکس وبر، هایدیگر و شبستری را پیروی می کنند.» خواستار «محاکمه ی عوامل اصلی فتنه ی اخیر» شد.

- تشکل دانشجویان مذهبی، واحد جامعه برای چهلمین بار مستند تاریخی «شنبه ی سیاه» را توزیع کرد. این تشکل همچنین با انتشار نشریه ای به نقل بخش هایی از «جغجغه» پرداخت. به گفته ی نشریه ی «دیروز ایران، پریروز دانشجو»، در نشریه ی سخیف جغجغه آمده بوده است: «کاظم .ع به مدت یک روز سعی داشت تکالیف مهندسی اسلامی خود را حل کند و بعد فهمید اصلا این درس را نگرفته است!!»، «دیروز» نوشت: «این نشریه علاوه بر این توهین آشکار به امام هفتم (که تکرار آیات شیطانی و موجب اعدام نویسنده ی آن می شود.) مسئولین کشور را نیز بی سواد دانسته است.»

- دست اندرکاران نشریه ی «جغجغه» سعی داشتند نشریه ای در پاسخ به اتهامات وارده منتشر کنند. اما به این نشریه، مجوز چاپ داده نشد.

- تشکل دانشجویان مذهبی، واحد بسیج با انتشار نشریه ای، «آزاد اندیشی» را یکی از اصول نظام نامید ولی متذکر شد که «با منافق و ملحد و فرد بی منطق نمی توان جز با زور سخن گفت.»

- جمعی از دانشجویان با حرکت به سمت «شورای صنفی»، فریاد زدند: «این خانه ی فساد است/ تعطیل باید گردد.» گفتنی است که جغجغه با همکاری شورای صنفی منتشر شده بود. همزمان فرمانده ی تشکل دانشجویان مذهبی، آمادگی تشکل متبوعش را برای تشکیل «واحد صنفی» اعلام کرد.

- تشکل دانشجویان مذهبی، واحد بسیج، با به نمایش گذاشتن اسناد غیر قابل انکاری از توهین ها و جرائم شورای صنفی، این تشکل را از اساس وابسته به بیگانگان دانست. جمعی از دانشجویان با تجمع مقابل دفتر این واحد (بسیج)، خواستار توقف این گونه فرافکنی ها شدند. همزمان یکی از شیشه های این واحد شکست!

دو ماه بعد:

- شورای صنفی تعطیل شد. فرمانده ی تشکل دانشجویان مذهبی در گفتگو با «فارس»، این موضوع را کاملا بی ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری پیش رو دانست. این تشکل با انتشار بیانیه ای،‌انتخابات پیش رو را پیشاپیش یکی از آزادترین و پر شورترین انتخابات های کشور نامید!


خبرهایی از دانشگاه صنعتی اصفهان-21: به استقبال چهارشنبه سوری؟

سلام.

- روز یکشنبه 16 اسفند 1388،‌حجت الاسلام و المسلمین کریمی، معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه صنعتی اصفهان در بین دو نماز بحثی طولانی را شروع کرد. وی با بیان این سوال که «حفظ آبرو واجب است، یا کسب آبرو؟» گفت: آیت الله بروجردی معتقد بودند که کسب آبرو واجب نیست اما حفظ آبرو واجب است. وی ادامه داد: پس از اتفاقات پس از انتخابات، چیزی که من را آزار می دهد، حرف هایی است که در تهران، قم و ... می شنوم که مثلا می گویند: «دانشجویان صنعتی مگر درس هم می خوانند.» (و به این ترتیب و با نقل توهین دیگران به دانشجویان صنعتی سعی در تهییج آن ها کرد.) کریمی سپس به مراسم غلطی که 5 سالی است در دانشگاه صنعتی تحت عنوان چهارشنبه سوری دو هفته پیش از شروع عید باب شده است و مراسم سال پیش و اتفاقات ناگوار پیش آمده در آن،‌ اشاره کرد و گفت: شنیده ام بعضی از تهران می آیند در دانشگاه و می گویند برویم دانشگاه صنعتی حال می دهد! شنیده شده که برخی از این ها تهدید کرده اند که چه می کنیم. غلط کرده اند که تهدید می کنند. وی سپس با اشاره به راهپیمایی عده ای از دانشجویان برای توهین به امام، گفت: آن روز یک سر جمعیت در مقبره الشهدا بود و سر دیگر در مسجد. دکتر قربانی (رئیس وقت دانشگاه) به من گفت: چه جمعیتی! گفتم انگار خودمان هم باورمان شده است که کمیم. (این در حالی است که طبق عکس های موجود از این راهپیمایی، با وجود کم تعداد نبودن دانشجویان، به هیچ وجه جمعیت در این حد نبود!) کریمی گفت: در اسم هایی که به من دادند، نام دختر یکی از اساتید هم هست. جلوی هرکسی که خواست کار خلاف انجام دهد باید گرفته شود. اگر بچه ی استاد هم خواست کاری کند باید به کمیته ی انضباطی برود. کریمی با تشکر از حاجی عباسی (معاون قبلی دانشجویی رئیس دانشگاه) و بیان این که «ایشان زحمت هایی کشیدند.» از احمدزاده معاون جدید دانشجویی و همدانی گلشن رئیس دانشگاه، خواست که قاطعانه جلوی این مراسم غلط را بگیرند.  وی پس از تکبیر جمعیت نمازگزار، گفت: این تکبیر هم مال آقای همدانی، تا بدانند یک لشگر پشتشان است. کریمی در پایان با عذرخواهی بابت طولانی شدن سخنانش گفت به دلیل اهمیت این مسئله مجبور شدم زیاد صحبت کنم.

- در همین روز (16 اسفند 88)، طوماری از سوی دانشجویان مذهبی (بسیج، شورای مسجد و...) تهیه شده بود و در دو نسخه برای امضای دانشجویان قرار داده شد. در این طومار با تاکید بر مخالف نبودن با شادی و نشاط برای دانشجویان، از اقداماتی نظیر اختلاط زننده ی دختر و پسر، نوشیدن مشروب و رقص در مراسم سال گذشته اعلام انزجار شده و از مسئولین دانشگاه خواسته شده بود امسال جلوی این مراسم را بگیرند.

- شورای مسجد، بسیج دانشجویی، جامعه ی اسلام، تشکل دانشجویی آرمان، بسیج کارکنان، بسیج اساتید و انجمن اسلامی کارکنان، با انتشار نامه ی مشترکی به رئیس دانشگاه از اعمال زننده ی سال گذشته (آن طور که در نامه آمده بود: نوشیدن مشروب، اختلاط پسر و دختر، تلاش برای ورود به خوابگاه دختران، کشیدن چادر از سر یکی از خواهران) یاد شده و از مسئولین خواسته شده بود امسال جلوی این حرکت گرفته شود. رونوشت این نامه برای نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، «جهت استحضار» ارسال شده بود.

- هیئت رئیسه ی دانشگاه با صدور بیانیه ای (که روز دوشنبه 17 اسفند در مسجد نصب شد.)، بر جلوگیری از مراسم چهارشنبه سوری تاکید کرد.

- قناعتی، مسئول انتظامات دانشگاه دوشنبه بین نماز ظهر و عصر به ایراد سخنرانی در مسجد پرداخت. وی گفت: فردا شب هیچ مراسمی نخواهیم داشت و هرکس بخواهد لجبازی کند فیلم و عکس تهیه می شود و کمیته ی انضباطی قاطعانه برخورد خواهد کرد. وی از حاضران در مسجد خواست به گوش دوستان خود برسانند که فردا شب به هیچ وجه مراسمی تحت عنوان چهارشنبه سوری وجود ندارد.

- نشریه ی نسیم، دوشنبه 17 اسفند 88 در یک برگه ی آ-چهار منتشر شد. علی موسوی صاحب امتیاز و مدیر مسئول این نشریه بود. مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین آکوچکیان مسئول نهاد رهبری دانشگاه، نامه ی 400 تن از دختران خوابگاهی به رئیس دانشگاه جهت حفظ امنیت خوابگاه در شب بعد و «چهارشنبه سوری یا چهارشنبه سوزی» مطالب این نشریه بودند.

- شماره ی دوم نشریه ی «خاکستر» به مدیر مسئولی هومن رضایی منتشر شد. (در آرم این نشریه آمده است: بترس از شعله های زیر خاکستر/ بیا اندیشه ی اندوه فردا کن) در این نشریه که به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن و با کمک کمیته ی زنان شورای صنفی منتشر شد، مطالبی از نیما فرازمند، علی مشمولی، مسلم میرعبداللهی، مینا میر رکنی و مصاحبه هایی با عبدالله مومنی و شهلا اعزازی آمده بود. در مطلب نیما فرازمند، در دو جا مذهب و آخرت «مخدر» نامیده شده بود (این مطلب منطبق بر اندیشه های کمونیستی بود.) که دست اندرکاران نشریه با خودکار سیاه آن را سانسور کرده بودند. گفتنی است این نشریه در 500 نسخه منتشر شد.

- شماره ی سوم نشریه ی «روشنا» با مطالبی از مازیار زمانی، بابک بقایی، علی خاکزاد، عرفان بادکوبه و فرزاد نعمتی منتشر شد. در این نشریه، طبق معمول بخش طنز، سیاسی ترین بخش موجود بود. در مطلب «خل» مانی اسلامی آمده است: «ما بچه ها خیلی خوشحالیم که هوشنگ مبسر ما شده. آقای ناظم [در شماره ی اول توصیف شده بود: کچل، دارای ریش، کت و شلوار قهوه ای (بدون کمربند)] هم خیلی خوشحال است که هوشنگ مبسر ما شده. نظر آقای ناظم به نظر هوشنگ نزدیک تر است.» در مطلب ابراهیم ژاله با نام «دانشگاه های ایران در سال 1404: به صورت مکاتبه ای حجت الاسلام شوید.» از «رئیس جمهور مادام العمر»، «شب حجله با حضور افتخاری نماینده ی رئیس جمهور»، «انجمن اسلامی مستقل زیر نظر بسیج و جامعه» و «طرح تحول جنسیتی» در سال 1404 سخن گفته شده است. فیس بوک رحیم مشایی نیز یکی از ایده های طنز مطلب کتایون میرشکاک بود.

- محمد جزلائیان نشریه ی «جمهور» را با مقاله ی «قانون برای همه» منتشر کرد. در این مطلب با نقل بخش هایی از اساسنامه ی بسیج، به تعریف نشدن امکان کار سیاسی در بسیج و عدم وجود ناظری بر بسیج سخن گفته شده و از مسئولین خواسته شده بود با کار سیاسی در بسیج مقابله کنند تا قانون به شکل یکسان برای همه اجرا شود.


خبرهایی از دانشگاه صنعتی اصفهان-22: شب های صنعتی!

سلام.

دیشب صنعتی اصفهان یکی از عجیب ترین شب های خود را سپری کرد. افرادی که قصد برگزاری زود هنگام جشن چهارشنبه سوری را در یادمان شهدا و خوابگاه های دختران و پسران داشتند،انتظامات و مسئولین پر تعداد دانشگاه، و دانشجویان بسیجی، جامعه ای و به قولی مذهبی که قصد جلوگیری از برگزاری مراسمی گناه آلود را داشتند، و افرادی که برای تماشا آمده بودند، همه و همه شب شلوغی را برای صنعتی رقم زدند. گزارش این شب به زودی...

[نکته: یعنی می شود بروم کربلا؟...]

- ظهر این روز یاسر مرکزی از دانشجویان شناخته شده ی مذهبی، بین دو نماز ظهر و عصر اعلام کرد که دوستانی که مایلند حرکتی در جهت جلوگیری از سنت ناپسند برگزاری زود هنگام و گناه آلود چهارشنبه سوری انجام دهند پس از نماز به طبقه ی دوم بیایند.

- پس از نماز جلسه ی هماهنگی برای این شب، در طبقه ی دوم مسجد با حضور خواهران و برادران مذهبی برگزار شد. در این جلسه - گویا از ترس افراد غریبه!- در مورد کاری که قرار است امشب انجام شود سخنی گفته نشد و مسئول هماهنگی تنها از دانشجویان خواست ساعت سه و سی دقیقه ی بعد از ظهر در حیاط مسجد حاضر شوند. وی گفت فقط در همین حد بگویم که در برابر هر حرکت احتمالی آن ها، ما حرکتی خواهیم داشت.

- حدود ساعت سه به افرادی که شماره ی موبایل خود را داده بودند، پیامکی با مضمون: «فوری: ساعت 15:30 مسجد، نماز مغرب: بسیج» ارسال شد. اما دقایقی بعد، قرار نماز در بسیج به همان نماز در مسجد تبدیل شد.

- اما سلف پسران در این شب نورانی تر از همیشه شده بود! (گفتنی است که در سلف مانند بسیاری دیگر از نقاط دانشگاه از ابتدای سال تحصیلی جاری، دوربین کار گذاشته شده است.) و بچه های مذهبی به نوبت در کنار هم پشت میزهای کنار راهروی وسط سلف می نشستند و غذا می خوردند.

- محوطه ی یادمان شهدا (بین خوابگاه دختران و پسران) هم شبی سرشار از نور را تجربه می کرد! بچه های مذهبی (بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی، شورای مسجد) دو تا دو تا در این محوطه پخش شده بودند و گشت می زدند. قناعتی، مسئول انتظامات دانشگاه نیز به انتظامات دانشگاه دستور داد که چهار تا چهار تا گشت بزنند. برخی مسئولین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه و مسئولین دانشگاه هم در این گشت زنی (و احتمالا راپورت دهی!) شرکت داشتند. اما دانشجویان نیز در این محوطه زیاد می گشتند و با وجود تذکرات مداوم انتظامات و شخص قناعتی مبنی بر پراکنده شدن(!) باز هم به نقطه ی دیگری می رفتند. قناعتی تهدید خود در مسجد را عملی کرده بود و انتظامات دانشگاه روبروی بانک ملی و نقاط دیگر مشغول عکس برداری آشکار از دانشجویان بودند. (از من هم چند تایی عکس در فیگورهای مختلف گرفته شد!) در حالی که صدای جیغ و داد فراوانی از سمت خوابگاه دختران می آمد، گاه به گاه از نقاط نامعلومی صدای انفجار مواد محترقه نیز می آمد. دانشجویانی که در گروه های بیش از دو نفره می ایستادند یا راه می رفتند با تذکر انتظامات دانشگاه روبرو می شدند.

- کم کم پسرها و دخترها به خوابگاه های خود رفتند و ادامه ی مراسم عجیب این شب در محوطه ی خوابگاه ها پی گیری شد.

- دانشجویان زیادی در محوطه ی روبروی خوابگاه پسران حاضر بودند. مطیع (رئیس مرکز معارف دانشگاه) نیز در میان دانشجویان حاضر شده بود و به بحث با آن ها می پرداخت. نیروهای انتظامات پر تعداد در میان دانشجویان حاضر بودند. گاه به گاه از گوشه و کنار، ترقه ای زده می شد. یک بار هم پشت اتاق انتظامات خوابگاه 2 آتش کوچکی زده شد که نیروهای انتظامات به سرعت با کپسول آتش نشانی، آتش را خاموش کردند و با تشویق های تمسخر آمیز برخی دانشجویان روبرو شدند. احتمالا می دانید که عکس العمل انتظامات در آوردن دوربین بود!

- شعرخوانی کودکانه ی برخی دانشجویان مهیج ترین برنامه ی این شب بود! حضور دانشجویان در محوطه ی خوابگاه ها تا پاسی از شب ادامه داشت.

- روز بعد، مراسمی با موضوع اعتیاد و حضور دکتر انوشه در سالن شهید آوینی برگزار شد. این بار هم دانشجویان مذهبی به شکل شفاهی یکدیگر را مطلع کردند که احتمالا به علت تعداد فراوان دانشجویان حاضر در این مراسم، تجمعی پس از آن صورت خواهد گرفت. با این وجود، اتفاقی نیفتاد.


ای که مرا خوانده ای/ راه نشانم بده...

سلام.

برای دوستان پیامک زدم:

سلام

اگر خدا بخواهد

راهی کربلایم

حلالم کنید

یا حسین

کربلا

یکی جواب داد: «خیلی خوشحال شدم. خوش بگذره. التماس دعا»

یکی دیگر گفت: «التماس دعا شدید. شومام حلال کنید.»

دیگری گفت: «یاد ما هم باش. در پناه حق. سالم بری و برگردی.»

«دلتان که لرزید به یاد همه مان باشید.»

«اخیرا نور بالا می زدی. احتمالا...»

«سخته، ولی تلاشم رو می کنم.»

«همه جا یاد ما هم باش تا حلالت کنم.»

«از آقا بخواه یک لحظه ما رو به حال خودمون رها نکنه.»

«به امام حسین بگو نوکرشم.»

«سوغاتی یادت نره»

«بوس چی میشه؟»

«اول اموالمو پس بده، بعد در مورد فحشات صحبت می کنیم.»

«بازار غریبی است بازار کربلا که خریداران خریده می شوند.»

«ما هم راهی کربلای ایرانیم.»

«به شکوفه ها به باران، برسان سلام ما را.»

«در طواف بین الحرمین ما را یاد کن.»

«به طرز عجیبی التماس دعا داریم.»

«رفتین خدمت آقا امام حسین، سلام ما رو خیلی برسونین.»

خدایا بارم خیلی سنگین است. باری از گناه می برم با خود. خودت کمکم کن سبک برگردم.

حلالم کنید...


نماز جماعت تمرین ولایت پذیری... تکبیر!

سلام.

بسیاری از ما در زندگی باورها، عقاید، عادات و تجربه هایی داریم که با وجود اشراف کامل - یا نیمه کامل- بر آن ها، کم تر از آن ها سخن می گوییم. با وجود این که سخن گفتن از این موارد شاید بتواند به دیگران در زندگی بهتر کمک کند. مثلا تجربه ی مدرسه رفتن، دانشگاه رفتن، زندگی در خانه ای روستایی، زندگی در شهرستانی کوچک و... . سخن گفتن از این موارد می تواند به دیگران در شناخت بهتر و بیش تر اطراف خود کمک کند. چرا از این ها سخن نمی گوییم؟

یکی از این موارد برای من مسجد و نماز جماعت است. سال هاست که به واسطه ی خانواده ی مذهبی و دوستان خوب، به مسجدهای مختلفی می روم و نماز جماعت می خوانم. اما کم تر از این تجربیات سخن گفته ام. در این نوشتار می خواهم به چند مورد جالب در مورد نماز جماعت و رفتارهای مسجدی اشاره ای کوچک کنم. و امیدوارم به زودی بتوانم به شکلی مفصل این مسائل را بررسی کنم.

1- وقتی پیش دانشگاهی بودم، چند ماه مانده به کنکور را از ساعت 7 صبح تا 7 شب در مدرسه بودیم و مشغول درس و بحث. (چه دورانی بود! با وجود سختی اش و این که حالا چندان علاقه ای به بازگشت به آن دوران ندارم، اما به قول یکی از دوستانم، خوبی اش این بود که هدف داشتیم. که می دانستیم دنبال چی هستیم. هر چند هدفمان خیلی کوچک بود.) شب ها پیاده می آمدم تا سر شهرک شهید محلاتی و نمازم را در مسجد سر این شهرک می خواندم به امامت آیت الله موحدی کرمانی. آقای موحدی کرمانی هر شب بعد نماز چند دقیقه ای سخن می گفت و این همه حرف زدم که اشاره کنم به یکی از صحبت های ایشان در مورد پیروی از امام جماعت در نماز جماعت. ایشان از علمای قدیم شروع کرد و با علمای جدید ادامه داد که عقب و جلو افتادن از امام جماعت به عمد و یا با تکرار سهو، موجب باطل شدن نماز است. و نظرات علمای گوناگون را در مورد پیروی در حرکات یا پیروی از حرکات و اذکار بیان کرد. و همه ی این ها را با لحنی سرزنش گرانه می گفت و اشاره هم می کرد به حرکات کسانی که پشت سرش نماز می خواندند.

الغرض! در نماز جماعت باید کاملا پیرو امام جماعت باشیم. و این مسئله لااقل در حرکات مورد توافق علمای اسلام هست. یعنی به محض این که امام جماعت به رکوع رفت، ما هم به رکوع برویم، به محض این که از سجده برخاست، از سجده برخیزیم و الخ. متاسفانه این مسئله تبدیل  شده به یکی از آسیب های نمازهای جماعت ما شیعیان که به چند مورد آن اشاره می کنم:

الف- «ببندید مومنین!» این عبارت به گوش اهل نماز جماعت بسیار آشناست. ساکنین صف های عقب با تکرار این عبارت و «یا الله» گویان، صفوف جلو را به گفتن تکبیره الاحرام و به اصطلاح «بستن نماز» تشویق می کنند. اما من در استفتایی که از دفتر آیت الله خامنه ای گرفتم، با این فتوا مواجه شدم که نیازی نیست همه ی افرادی که نمازگزار را به اصطلاح به امام جماعت وصل می کنند، تکبیره الاحرام گفته باشند تا او نماز را شروع کند. بلکه منظم بودن صفی که نمازگزار در آن قرار دارد و تکبیره الاحرام گفتن امام جماعت برای شروع نماز کافی است. این به نظر موجه تر هم می رسد. چه این که در نماز جماعت های بزرگ عملا این کار چندان عملی نیست و از سوی دیگر، تاکیدهای فراوان روایات بر شروع نماز پیش از آغاز حمد امام جماعت (در یکی از این روایات ثواب این عمل، بیش از انفاق یک کوه طلا نقل شده است.) با پذیرفتن فرض ضرورت اتصال برای آغاز نماز، برای صفوف عقب امکان پذیر نیست و بعید است که این فیض عظما از عده ی زیادی از نماز گزاران سلب شده باشد.

ب- ماندن بیش از حد مامومین در قنوت یا سجده ی آخر نماز، هم از آسیب های رایج نماز جماعت است. این کارها فدا کردن واجب در برابر مستحب است. واجب پیروی از امام جماعت و هماهنگی با نمازگزاران است و مستحب ذکر گفتن و استغاثه به درگاه خداوند در وقت اضافه! این عمل غلط است، حالا هر چقدر هم که مومن باشیم.

ج- تا آن جا که می دانم طبق فتاوای علما، خواندن نماز فرادا (فرادی) در جایی که نماز جماعت خوانده می شود، اشکال دارد. این کار، علاوه بر این باعث به هم ریختن نظم جماعت می شود. فکر می کنم فرادا کردن نماز در میانه ی جماعت (که وقتی کسی مثلا می خواهد نماز مغرب را با نماز عشا بخواند یا نماز عصر را با جماعت ظهر، رایج است. دو رکعت اول با جماعت و رکعت سوم مغرب - رکعت سوم و چهارم ظهر- فرادا خوانده می شود و بعد یک یا دو رکعت نماز عشا - نماز عصر- دوباره با جماعت.) هم مورد اشکال باشد. البته هنوز تحقیق خاصی در این زمینه نکرده ام.

همه ی این ها، بسیار به ولایت پذیری در جامعه - و در عصر حاضر به اصل مترقی ولایت فقیه- شبیه است. در مسائل اجتماعی باید پیرو ولی فقیه بود، همان طور که در نماز جماعت باید پیرو امام جماعت بود. گرچه امور شخصی، شخصی است و اذکار مستحبی نیز.

ممکن است امام جماعت، نماز جماعت را خیلی سریع بخواند، یا خیلی آرام. اما باید پیرو بود و منطبق با امام و مانند جماعت نمازگزار - منظم و مرتب- نماز خواند. نباید جلو یا عقب افتاد. هر چقدر هم خوب و مومن باشیم. در جامعه نیز، پیروی از ولی فقیه در امور اجتماعی هر چقدر هم منورالفکر باشیم، لازم است.

وقتی جایی نماز جماعت خوانده می شود، فرادا خواندن چرا؟ حالا هر چقدر هم که امام جماعت تند یا کند بخواند یا لهجه ی بدی داشته باشد، وقتی شرایط اولیه ی صلاحیت او احراز شد، تک روی بی معناست. وقتی جایی، حکومتی اسلامی تشکیل شده، کناره گیری کردن از جماعت مسلمین، چه معنایی دارد؟ وقتی مصلحت بزرگتری به نام مقابله با دشمنان اسلام وجود دارد؟

2- کسی از حضرت امام خمینی، استفتا می کند که گفتن تکبیر پس از نماز به جای خواندن آیه ی شریفه ی «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما» و فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم الصلوات و السلام) صحیح است یا نه. و به نظر می رسد که لحن سوال کننده به شکلی است که می خواهد جواب منفی از امام بگیرد. اما امام در پاسخ می فرماید: گفتن هر دوی این موارد خوب است.

حالا ممکن است برخی افراد، گفتن تکبیر در مساجد را حکومتی بودن مساجد و کسانی را که این ذکر را نمی گویند، آزاده قلمداد کنند. اما این سخن، به نظر من چندان صحیح نیست. چه این که اگر به اسلامی بودن اصل حکومت و بهتر بودن آن از حکومت های جائرانه ی شاهنشاهی (که سایه ی شومشان سال ها بر سر کشور عزیزمان بوده است.) و حکومت های عوام فریبانه ی غربی و شبه غربی معتقد باشیم، تکلیف مان با این مسئله هم کاملا روشن می شود. اتفاقا به نظرم شعارهایی که در تکبیر گفته می شود، اگر با نیت قربتا الی الله و با دید صحیح باشد، ارج و قرب بسیاری نزد خدا خواهد داشت. (ان شا الله.)

الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خامنه ای رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان، مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر منافق، مرگ بر اسرائیل.

البته آسیبی که در این میانه بسیار رایج است و احساس می کنم، جدیدا بیش تر شده است، تاکید بیهوده بر بخشی از شعارهای تکبیر است. تکبیر را باید یک کل واحد در نظر گرفت. (این اشکال که این شعار، وحی مُنزل نیست و من در آوردی است، چندان وارد نیست. فارغ از این که سازنده ی تکبیر که بوده، این شعار را باید به چشم عاملی وحدت آفرین نگریست که باید یکسان و یک صدا تکرار شود.) نمی شود گفت من فلان بخش آن را قبول دارم و فلان بخشش را نه. این مسئله وقتی بیش تر به چشمم آمد، که شنیدم یکی از مسئولین دانشگاه، بعد از «الله اکبر» های تکبیر، یک دفعه از خواب خرسی خود بیدار شد و فریاد زد: «خامنه ای رهبر.» و این فریاد را چنان زد که گمان کردم - نعوذ بالله- دارد بر وحدانیت آیت الله خامنه ای، شهادت می دهد! بیچاره انگار مثل برخی دیگر، این حکومت را نه الهی که دیکتاتوری می دانست. بنده ی خدا انگار خبر نداشت که اگر خدا نبود، اگر اسلام نبود، اگر چهارده گوهر تابناک معصوم نبودند، دیگر ولایت فقیهی و ولی فقیهی در کار نبود.

کار این بنده ی خدا مرا یاد آن لطیفه انداخت که کسی تکبیره الاحرام نمازش را چنین می گفته: «الله اکبر، خمینی رهبر.» و وقتی با اشکال دوستش روبرو می شود، نماز بعدی را این طور آغاز می کند: «الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه.»

(دیشب در فیلم دارا و ندار، نحوه ی تکبیر گفتن جماعت نمازگزار را هم دیدیم: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.» البته ان شا الله این کار به خاطر مختصر کردن فیلم بوده است، اما از مسعود ده نمکی که از کش دار کردن فیلم هایش هیچ هراسی به دل ندارد، این کار بعید است... یادم باشد یک یادداشت در مورد ده نمکی قدیم و جدید بنویسم.)

----

نکته ی 1- نماز جماعت های ما، آسیب های بسیار دیگری هم دارد. مثل همین دست دادن پس از پایان نماز و عبارت «قبول باشید.» (که در صدر اسلام و سنت رسول الله نبوده است)، ترس از رفتن به صف جلو، اشتباه فهمیدن شرایط امام جماعت، اشتباه تکبیر گفتن مکبرین و ... . ان شا الله در وقتی دیگر به این موارد هم خواهم پرداخت.

نکته ی 2- طبق معمول ممکن است خیلی از نظرات مرا قبول نداشته باشید. دوستانه از شما می خواهم نظرات خود را آزادانه -و البته بدون به کار بردن عبارات زشت- در بخش نظرات درج کنید تا همه با هم بتوانیم به نتیجه ای درست برسیم.


ما نیز مردمی بودیم!

سلام.

بالاخره وبلاگ «دیوانه 83» هم پالایش شد و یک بار دیگر بر ناامن بودن و بی منطق بودن فضای مجازی در ایران صحه گذاشت. این که چرا و چگونه را خودم هم نمی دانم. ولی اگر فهمیدم به شما هم خواهم گفت. اما در هر صورت، من ترسی از این برخوردهای حذفی ندارم و همچنان مصرانه در راه مبارزه با جبهه ی فرهنگی دشمنان آگاه و دوستان احمق و البته نفوذی های سیه روی، در میدان جنگ نرم خواهم ماند. ان شا الله به زودی این وبلاگ با نشانی جدیدی به کار خود ادامه خواهد داد. گر چه من همچنان پیگیری خواهم کرد تا به دلیل پالایش (!) این وبلاگ برسم و حق خود را بازیابم.

اگر در خبرنامه ی وبلاگ عضو شوید یا به من یک ایمیل بزنید می توانید از نشانی جدیدی که اگر خدا بخواهد چند وقت دیگر راه اندازی می شود، آگاه شوید.

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

موفق و موید باشید.